پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :
ادامه داستان درادامه مطلب.....
تاریخ: سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:داستان کوتاه,
ارسال توسط محسن
آخرین مطالب